عشقم نجمه ساداتعشقم نجمه سادات، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
اشیونه مامان و بابااشیونه مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره
مامان سحرمامان سحر، تا این لحظه: 27 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
بابا ستاربابا ستار، تا این لحظه: 33 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
داداش سید احمدرضاداداش سید احمدرضا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
سید محمد جوادسید محمد جواد، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

مواظب خودت باش هر موی تو شاهرگ من است...

زندگی

یه روز خوب-34

1394/8/24 10:29
320 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز همسری زیادی خوشحالم کرد...رفته بود بیرون گفت ک میره کتاب میخره و من تو دم گفتم کاش برای خونه هم خرید بکنه(از اون دسته ادمایی هستم که به خودم اجازه نمیدم نیازهارو به زبون بیارم)همسری بغلدست پر اومد خونه و من چقد ذوق کردم!!واقعا خوشحال شدم بعدش باهم چای و شیرینی خوردیم و میوه پوست گرفم با نجمه سادات جان تناول نمودیم.ما(منو نجمه سادات )اماده شدیم که بریم مامان امپول بزنه رفتیم درمانگاه بسیار شلوغ بود و برا یه امپول زدن چقد معطل شدم,بعد از امپول زدم من یه فروشگاه اون نزدیکیا بود که لباس زنانه و بچه گانه داشت رفتیم اونجا بازدیدکنیم ,خدا پدر مادرشون بیامرزه تو این گرونی یه فکری به حال مردم کردن!قیمت لباسای بچه گونه 9 هزار تومن!!!تعجبمن برای نی نی تو راهی 3 تا رو همی خریدم دونه ای 25 هزار تومن(میدونم زیاد نست)ولی اینجا میداد 9 تومنتعجبتازه من فهمیدم که این مغازه چون هم جنساش خوبه هم مناسب 2روز یکبار باید جنس بیاره تو مغازه چون فوری خالی میشه!دیشب ساعت 9:30 بود که ما رفته بودیم اونجا ولی بازم شلوغ بود.بگذریم ولی تصمیم گرفتم لباسای نی نی رو از اونجا بگیرم...به پیشنهاد من رفتیم مرکز خرید بزرگ "شهر ما"خوراکیها که قیمت مناسبی داشتن خرید کردیم و نجمه سادات هم که سوار بر سبد کالا بود و دور دور میکرد خوب شد پلیس نبود جریممون کنهزبانبا همسری رفتیم قسمت پوشاک که من هروقت خدا از اونجا رد میشدم چشممم پی یه چادر بود که اونو همسری برام بخره و هیچوقت روم نشد بگم:خلاصه همسری درحال عبور از اونجا گفتش که:یه لحظه این چادر رو پروو کنو من از خوشحالی در پوست نمی گنجیدمخندونک(دلخوشیها کم نیست)باید پی اشون باشی"سریع رفتمو و پررو کردم و واقعا هم خوب بود برای زمان بار داری هم اینکه بهم میومد .خریدیم 87 هزار تومن و من همونجا پوشیدم و چادر رو واقعا دوس دارم.در راه برگشت خونه مثل دختر بچه هایی که عروسک جدید خریدن و خوشحالن دقیقا اونجوری بود حالمسکوتشاید هنوز به اندازه یه دختر بچه باشه کودک درون من...

 

این مطالب رو نوشتم که بگم بیاین در حق همدیگه ظلم نکنیم "حق الناس شامل بد نگاه کردن به همسر هم میشه"بیاین دنبال بهونه باشیم برای شادی خوشحالی و تقسیمش بین اعضای خانواده.خانمایی که دیگه با یه هدیه از طرف همسر خوشحال نمیشن یا اینکه دست پر اومدن همسر به خونه براشون جالب نیست و زندگیشون روح خاکستری داره از لحاظ روانی سلامت ندارن/دیوونه نیستنا/ولی رو به افسردگی پیش میرن."اقتدار مردتون رو ببینید تا لطافت زنانگیتون رو حس کنه و بچشه"

پسندها (5)

نظرات (4)

مامان فرزانه
24 آبان 94 17:10
سلام مامانی چقدر بچه تون نازه ماشالا خدابرات حفظش کنه عزیزم به سایت منم سر بزن مطمئنم که خوشت میاد کلی کار قشنگ دارم تبدیل عکس به آتلیه ایو کلیپ عکس از شیرین عسلت وتم برای جشناومراسمات لطفا یه سر بزن نمونه کارامو ببین انشالا که میپسندی 09187059389 میتونی از طریق پیامک یا تلگرام باهم در ارتباط باشیم
مامان نجمه سادات
پاسخ
ولی من عکس بچمو نزاشتم!!کپی پیست چه میکنه ها
محجوب بانو
24 آبان 94 20:51
سلام عزیزم انشالله خدای مهربون همیشه عزیزاتون رو براتون حفظ کنه و همیشه خوش باشید
پارمیس
30 آبان 94 17:58
سلاام گلم مرسی که این مدت منتظر لیانا بودی و هوامون و داشتی اومدم بهت خبر بدم لیانا کوچولوی منم به دنیا اومد
مامان نجمه سادات
پاسخ
سلام پارمیس خانوم خداروشکر ایشالا عاقبت بخیر بشهپارمی سخانوم ادرس رو عوض کردین خب بیاین ادرس رو به ما هم بدین
مامان حلما
4 آذر 94 2:24
سلام چلم مرسی بهمون سر زدی مهربون راستی مامان جون 18 سالگی دوتا بچه هم افرین هم ینکهانشالله لذتشم در کنی مامان کوولو خدا بهت ببخشه ولی برا دومی زود بود دختر گلم گناهیه کوچیک برا رقیب داشتن بعد اینکه گلم یه کوچولو از خاطره زایمانم رو تو پستای اخری نوشتم دوست داشتی بخونش ببین چه ها که گذشته بهم درپناه حق دلتون شاد
مامان نجمه سادات
پاسخ
سلام مامان حلما جون ... هدیه ی الهی بود...شرایط جوری بود که نمیدونستم اصلا دیگه امکان بارداری هس یا نه