یه روز خوب-28
سلام شیرین عسل مامان
اومدیم شهر بابایی از دو روز قبل عید فطر تا الان که جمعه هفته ی بعد و از قضا تولد بابا جـــــــون شماست اینجاییم نمیدونم قراره تا کــی اینجا باشیم ولی خوش میگذره به شما اونم چجورم دیروز سیلی که اخبار پیش بینی کرده بود یه بارون اساسی بارید که شما رفتی زیر بارون و تند تند می چرخیدی یم گفتی آب بازی و کلی خیس شدی و منم زیاد اجازه ندادم زیر بارون وایسی و اوردمت تو خونه (خونه عمه زهـــرا )و رفتیم حموم...
راستی ناز گـــل مامان نی نی های عمه زهرا یه دخمل و پسره که ایشالا تا مهر ماه دنیا میان...عمــه صفــورا هم تازه یه نی نی اومده کنج دلش نشسته...انشاالله هردوشون راحت نی نی هاشون بیان بغلشون.......:-*
پ.ن:دخترکم به فاطیما دختر عمو فاطمه دختر عمه زهرا فاطمه زهرا دختر عمه کلثوم به همــــــه میگی پـــاطی
تولد بابای دخترکم مبارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی