یه روز متفاوت
مامان خانومم سلام
مامان ایلیا جون که 2ماه دیگه به دنیا میاد از بابای ایلیا جدا شد...طلاق گرفتن و من غصه خوردم
چرا اخه ؟ایلیا چی؟چرا بعد 6سال حالا که ایلیا داره میاد؟
محیا جون صاحب وبلاگ خط دوم کمرنگ دخمل نانازش دنیا اومد و این خبر منو خوشحال کردو غصه اینکه ایلیا جونم این اتفاق برای زندگی مامان باباش افتاد کمرنگ شد تو دلم ولی همچنان دوس دارم بعد طلاق حتی دوباره به هم برگردند دینا جون اگه این مطلب رو خوندی به فکر باش عزیزم.
دخترکم ماشالله به حول قوه الهی در8ماهگی و 12روزگی سرپا وایساد منو بابایی به حدی خوشحال شدیم که چی بگم...حالا دخترکم اکثر اوقات سرپاس و من شکر خدا رو بجا میارم از اینکه دخترکم رو پاهاش وایساد.به مبلا دست میگیری رو جلو میری .... لحظه لحظه رشد تو باعث سرزندگی زندگی ماست...اما دخترکم حالا که داری تاتی تاتی می کنی اینو از مادر دل نگران داشته باش به پاهایت بیاموز که هر راه ارزش رفتن ندارد...دخترک نانازه مامان
راستی شما همش میری پیش تلویزیون و برمیگردی به منو بابایی نگاه میکنی منتظر عکس العمل مایی و می خندی ما هم از ترس اینکه خدایی نکرده سرت بخوره به زیر تلویزیونی بالش پشتی گذاشتیم ولی بازم میری بالا شیطونک مامانی
امیدوارم خدا این دلواپسی های مادرانه رو همه پری های سرزمینم بچشن..