عشقم نجمه ساداتعشقم نجمه سادات، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
اشیونه مامان و بابااشیونه مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
مامان سحرمامان سحر، تا این لحظه: 27 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
بابا ستاربابا ستار، تا این لحظه: 33 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
داداش سید احمدرضاداداش سید احمدرضا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
سید محمد جوادسید محمد جواد، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

مواظب خودت باش هر موی تو شاهرگ من است...

زندگی

بغل خاستنی

سلام عزیزم   حالت تهوع امونمو بریده   حتی با شنیدن اسم بابایی تهوع میگیرم   نمیدونم چیکار کنم کاش زودتر بیای بغلم خیلی بودنتو میخواد ...
14 بهمن 1392

نی نی ما دختره

سلام دوستای عزیزم وخاله های مجازی نی نی کوچولوی من در تاریخ 5 /11 /1392 ساعت 5بعدازظهر ما متوجه شدیم...   نـــــــــــــــــــــــــی نــــــــــــــــــــــی ما ... دختـــــــــــــــــــــره        مامان به فدای دختر نازش بشه بابایی حسابی خوشحاله از وقتی فهمیدیم دختری موندیم چه اسمی برات بزاریم بابایی میگه : حدیث من  میگم: ریحانه سادان آقاجون " بابای خودم " میگه : طیبه خلاصه همه دارن همکاری میکنن آخه دوس ندارم دخترم بیشتر از این بدون اسم باشه از دوستای گلم هم میخام کمک کنن اگه اسم بهتری به ذهنشون میرسه بگن ...
7 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام مامانی فدات شه   امروز تهوع دیوونه ام کرد   اما فدای سرت   تو نت دیدم نوشته بود ک تهوع اگه داشتین بزارید بالا بیارین   برای استعداد نی نی خوبه   هنوزم نمیدونم جنسیتت چیه   ولی هرچی هستی فقط سلامت باش   راستی امروز هرچی دنبال ریحانه بهشتی گشتم پیدا نشد تو کتابفروشی ها   اینترنتی سفارش دادم   انشاالله هفته آینده میاد   و من مراقبت های نانازی مو انجام میدم     ...
29 دی 1392

هفته 19

هفته 19 سلام به میوه خوشمزه خودم خوبی گلم؟؟ منم سرما خوردگیم بهتر شده فقط آب ریزش بینی دارم که خوب میشه این روزا حسابی داری تو دل مامان شیطونی میکنی  چند هفته ای هست تکونات شروع شده اما بخاطره اینکه خیلی حالت تهوع داشتم زیاد توجه نمیکردم و یادم رفت دقیقآ چه روزی بود تا تکون میخوری سریع دستمو میزارم رو شکمم و سوره توحید و سوره ولعصر و چندتا صلوات میفرستم مامان به قرررررررررررربونت بشه گلم هنوز برای اسمت به نتیجه نرسیدیم شما الان 4 روزی هست که وارد هفته    شدی      نه ماه انتظار و یک عمر نگرانی  حس آزاد دخترانه را به مه...
19 دی 1392

حالت تهوع

سلام    حالم بدک نیستا   ولی تهوع جان دست به دستم داده ول کن هم نیست   بعضی وقتا اینقد لگد میزنی ک از خواب بیدار میشم   اضلا خواب درست و حسابی ک ندارم   همش در حد چند ساعت    دوست دارم زود صبح بشه که هی برم کلاس   اخه از بوی خونه بدم میاد   اما بابایی میگه بویی نمیاد   حتی بعضی وقتا سر کلاس میگم مقنعه ام بو خونه میدهههههههه   بغلم بودنتو میطلبه    بیا عشقم   سالم و سر ...
15 دی 1392

ماه چهارم دخترمممم

سلام مامانی    قربونت برم    امروز یه کوچولو تکون خوردی من فکر میکردم نفخ کردم!!!!   ولی بعد فهمیدم تویی جیگرکم   بابایی ک نگو اینقد ذووووووووووووق میکنه دخترکش تکو خورد   اول من دراز کشیده بودم   بعد به بابایی گفتم شکمم درد میکنه بیا یکم مالشش بده   البته یه کم شیرین خوردم سمت چپ هم خوابیدم ک تکون بخوری   بعد بابایی اومد دست گذاشت   هی دیدم قیافش اینجوری میشه   منم بهش گفتم اتفاقی افتاده عزیز؟   یهو باز همینجوری شد بعد هووووووووووو شد   گفتم چیه ای با...
11 آذر 1392

سونوی اول

سلام   عزیزکم   هنوز نمیدونم دخملی یا پسر   ولی میدونم یه حس خوبی نسبت بهت دارم   هنوز باورم نمیشه ک دارم مامان میشم     رفتم سونو گرافی امروز   دکتر گفت خانم بنویس 5 هفته   منم   چقدررررررررررررررررررر خوشحال شدم   به دکتر گفتم دکتر یعنی چند روز؟   دکتر یه جوری نیگام کرد گفت تا چندم خوندی؟   منم خجالت کشیدم خعلیییییییییی   بعد خندید گفت بارداری اولته؟   منم با کلی خجالتی گفتم بله   بازم خندید   منم سر از پا نمیشناختم   تا...
17 مهر 1392

باردارم ایا؟

امروز ناشتا بیدار شدم   دیدم هوس انار کردم رفتم سر وقت یخچال   5 تا انار درآوردم خوردم   بعد دیدم شوهرم چشاش 4 تا شد!!!   با هم رفتیم خونه خواهر شوهرم   اخه بقیه خواهرم شوهر از شهرستان اومده بودن کمی با هم خوش و بش کردیم   بعد همش حس کردم حالت تهوع دارم   به عمه ها گفتم   گفتن صبحانه چی خوردی گفتم5 تا انار ائنام اینجوری شدن   گفتن از همونه   منم حسابی تهوع داشتم به بابایی گفتم پاشو بریم   منم همینجووووووووری یه بی بی چک خریدم   رفتم خونه گذاشتم   البته مامانب(مامان من)با خودم بردم خونه  &nbs...
16 مهر 1392
1