یه روز خوب-۴۶
ایشون یک عدد پیشولی
رفتیم پارک ساحلی ماه رمضون دخترک ماشین سواری کرد سر سره بازی کرد و داداششون آ سد احمد رضا بغل مامانجونشون خوابید....
وقتی برگشتیم اجازه نداد صورتشو بشورم نهایتا گذاشتم خوابید و بعد با یه دستمال آبگرم صورت مث برگ گلش رو تمیز کردم
وقتی از خواب بیدار شد آینه قدی خودشو نگاه میکرد و میگفت پیشی نجمه سادات کو؟🤔
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی