یه روز خوب-۴۵
سلام به روی ماه تک تک تون.خیلی وقته ننوشتم،البته دستم به نوشتن نمی رفت...عرضم به حضور سبزتون که دختر گلم نفس مامان همه دنیای مامان عین بلبل نقل و نبات میریزه از دهن مبارکش،اصلن یه وضی،ینی باید یه لایو گذاشت که کسی نتونه گازش بگیره فقط از راه دور دندونا بریزه کف زمین در این حد😁با داداش که چی بگم فقط صفا میکنه تا حالا ندیدم حسادت تو وجود این دختر مهربون.وقتی بابا میگه به مامان بگو فلان میاد میگه مامان😌بابا با شماس🌹فقط باور بفرمایید کلی جلو خودمو میگیرم که گازش نگیرم ولی لازم بذکر است نامبرده بارها مورد هجوم مادر قرار گرفته آره.....
با بابایی که نگم فقط گل و بلبل هستن این پدر و دختر عاشقانه زندگی می کنن عاشششششقاااااانهههههه ها
مادر گلم که تا ابد مدیون همه مهربونیاشم دخترکم عاشقشه مامان جون از دهنش نمیفته و مامان عزیزم اکثر روزها حتما باید یکی دوبار با بچه ها صحبت کنه
و اما...
پدر عزیز تر از جونم....چن بار نجمه سادات و محیا سر باباجون مالکیتش بنام کیه دعواشون شده ولی خداروشکر خسارتی وارد نشد بجز گره خوردن دست و پا چن نفر بخاطر خنده زیاد
تا گزارشی دیگر بدرود
*******
پ.ن:محجوب کجایی خواهر؟میدونی غزلی سه قلوهاش دوتا دختر و یه پسر هستن؟
توضیح:غزل دوست مشترک ماست که یه جفت دوقلو داره چیزی تا دوسالگیشون نمونده و حالام سه قلو بارداره و کانادا زندگی میکنه