عشقم نجمه ساداتعشقم نجمه سادات، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
اشیونه مامان و بابااشیونه مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
مامان سحرمامان سحر، تا این لحظه: 27 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
بابا ستاربابا ستار، تا این لحظه: 33 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
داداش سید احمدرضاداداش سید احمدرضا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
سید محمد جوادسید محمد جواد، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

مواظب خودت باش هر موی تو شاهرگ من است...

زندگی

یه روز خوب-41

1395/7/14 14:21
278 بازدید
اشتراک گذاری

بسم الله

 

خیلی وقته که ننوشتم خیلی درگیر بچه ها هستم اصلا وقت نمیشه سر بخارونم الان چن وقتی هس اومدیم شهر بابایی بعد از ظهرا از فرط خستگی خوابم میاد بخاطر وروجکا نمیتونم بخوابم اخه هرکدومو میخوابونم یکی دیگه بیدار میشه.

 

از 24 تیر اومدیم شهر مامان یکی دو هفته بعد اومدیم شهر بابایی تا یک ماه و اندی و دوباره برگشتیم شهر مامان و بعد بابایی شما رفت قم برای اسباب کشی مجدد....فقط خدا میدونه چقدر ایت شدیم سر تخلیه ی خونه و پیدا کردن خونه جدید ....خدایا اخه ما که خودمون مستاجر داریم دلمون نمیاد این کارا رو باهاشون کنیم مردم چجوری راضی میشن این همه اذیت کننخطاخدایا تو فقط میتونی برای ما درست کنی کارا رو 

 

کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیهزبان

 

 

 

نجمه سادات خیلی راحت تر حرف میزنه قشنگ تر حرف میزنه بیشتر دلبری میکنه برای منو و بابایی و پدر و مادرهامون چدر بابای خوبم دوسشون داره ول یخجالت میکشه ابراز کنه یواشکی سید احمدرضا رو میبوسهخجالتخیلی هوای نجمه سادات رو داشت هرموقع که میرفت بیرون نجمه سادات بدو بدو میرفت بغلش و میگفت باباجونم اومدیبوسآرامخدا میدونه چقدر ذوق میکردم با این حرف دخترم اولین بار بود کخ "میم" مالیکت رو خطاب به کسی تو حرفاش شنیدم...مامان عزیز تر از جونم خیلی به بچه ها میرسید علی الخصوص به خودم

 

 

 

نجمه سادات کلی با عباس و محیا و فاطیما و فاطمه زهرا و فاطمه بازی کرده این مدت.با نینانهسکوتبه عبارتی ریحانه هم خیلی دوسته به محمد حسین پسر عمه زهرا و قل ریحانه هم میگی مح سیندرسخوانفدات بشم با این شیرینی زبونیات که مامانم همیشه میگه اخر این بچه رو چش میزنن هر روز و هرشب برای دخترم و پسرم اسپند دود میکرد

 

 

 

انقد اتفاق افتاده که درست و حسابی یادم نمیان و نیاز به تمرکز دارم 

 

ساعت9:50

 

14مهرماه95

 

خونه پدری همسرم بچه ها خوابیدن

 

+++++از پوشک گرفته شدی قبل از سفر به دیارمون

+خدایا هرچی دادی شکرت

+هرچی گرفتی شکرت

پسندها (1)

نظرات (1)

الهه
20 مهر 95 16:26
سلام اجی خوبی ان شاءالله خیلی زود بری خونه خودت اجی خدا خانواده تو برات نگهداره
مامان نجمه سادات
پاسخ
سلام الهه جون خیلی ممنون