عشقم نجمه ساداتعشقم نجمه سادات، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
اشیونه مامان و بابااشیونه مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره
مامان سحرمامان سحر، تا این لحظه: 27 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره
بابا ستاربابا ستار، تا این لحظه: 33 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
داداش سید احمدرضاداداش سید احمدرضا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
سید محمد جوادسید محمد جواد، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

مواظب خودت باش هر موی تو شاهرگ من است...

زندگی

ثابت است تا به ابد برای ذریه ام

آرام«عفیف» بمان «بانو»آرام

آرامدر راببندآرام

آرامبگذاردربزنندآرام

آرامبگذار بگویند مهمان نواز نیستیآرام

آرامبگذار بگویند ....آرام

آراماینگونه هرکسی حریم دلت رالمس نمیکند... آرام

************

آرامیادت نرود «بانو»آرام

آرامهربارکه ازخانه پا بیرون میگذاریآرام

آرامگوشه چادرت رادردست بگیر و آرام بگوآرام

آرامهذه امانتک یا فاطمه الزهراآرام

آرامبانو تو فرشته ترین خلقت خداییآرام

آرامگاهی آنقدرپاک که پلیدی چشمان ناپاک رانمیشناسی...آرام

آراماما آنکه توراآفریدآرام

آرامازهمه نسبت به تو مهربان تروداناتراستآرام

آراممراقب ارث مادری ات باش بانو !آرام

آراماین همه جوان از جوانیشان گذشتندوجان دادند برای تو...آرام

آراموازتوخواسته اند که فقط درسنگرت بمانیآرام

آرامهمین وبس...آرام

آرامآرامآرامآرامآرامآرامآرامآرامآرامآرامآرامآرامآرام

خوش اومدی

یه روز خوب سال ۴۰۲

انقدر دنیای مجازی جورواجور شده انقدر اپلیکیشن های متفاوت اومده که دیگه نمیرسیم به وبلاگ نویسی ولی یه عده توی ذهنم نقش پررنگی دارن... با آرزوی کلی حال خوب برای همه.. ام سادات
17 ارديبهشت 1402

یه روز خوب و پایان ۲۵ سالگی

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ تولد ۲۵ سالگی... چقد امسال حال دلم یجور دیگس چقد خداروشاکرم بخاطر داشتنتون بخاطر اینکه خانوادم ۵ نفره س میگه چی ارزو کردی وقتی شمع ها رو فوت کردی؟ میگم دعا کردم از کدوم از بچه ها ۲۵ نتیجه داشتم باشم ان شاءالله شمام دعا کنید مرگمون در راه حق باشه الهه عزیزم بیادت بودم و هستم ⁦ ️⁩ محجوب بانو به امید اتفاقای خوب ...بولایة مولانا امیرالمومنین ۱۷ بهمن سنه یکهزار و چهارصد ...
1 اسفند 1400

جامعه ی ۵ نفر شیعه ی مولا علی (ع)

داداش سید محمد جواد بدنیا اومد ۲۴ مهر چقد هواشو داری چقد چار چشمی حواست بهش هست تو و احمدرضا یه شبه بزرگتر شدین خیلی این مدت نشد بری مدرسه از بس سرمون شلوغ بود حالام دارم دوران نقاهت میگذرونم پ.ن:بازم مثل این سالا الهه مهربونم یادم بود ...
29 مهر 1398

بهشت ما

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ دخترک شیرین عسلم خنده هات زندگی رو به رگام تزریق میکنه عسلی چشمات طعم دنیای منه شیرین زبونیات به همه عالم میرزه زمستون ۹۷ یاسوج ...
24 مهر 1398

یه روز خوب-۴۹تولد مامان سحر

سلام‌ به همه دوستای عزیزی که تا اینجا همراهم بودن.بعضیا حضورشون کمرنگ شد حسااابی ولی.... امروز صبح که تلگرامم رو‌چک کردم تو چشام اشک جمع شد دیدم الهه نازم بازم مثل پارسال تولدم یادش مونده... آخه من به تو چی بگم نازنین دختر،از خوبای دوست مجازی،بهترین😘یه دنیا ممنونم ازت الهه جان ۲۱رو‌ لگد کردیم و وارد ۲۲سالگی شدیم من،سحر،یه مادر ۲۱ساله ،مادر۲فرشته هستم امیدوارم هیچ مادری غم بچشو نبینه😊 لطف کنید ۳صلوات بفرستید
17 بهمن 1396

یه روز خوب-۴۸

رفتیم شهرمون به دختر و پسرم خیلی خوش گذشت.مامان جون براتون چن تا جوجه خرید هر صبح ساعت هشت بیدار می شدین و میرفتین تو حیاط تا ساعت ۱۲شب چند بار بهشون سر می زدین تا اینکه بالاخره بیهوش می شدین.بعد از یه مدت رفتیم شهر بابا...انقد ذوق فاطمه زهرا و فاطمه رو داشتی که حد و اندازه نداشت البته فاطمه زهرا هم تماس گرفت و گریه می کرد که تورو ببینه! یه شب با بابای فاطمه زهرا رفتی پارک یه اقایی وسط پارک گرفت شما رو هی می گفت چه دختر قشنگی چه دختر نازی چقد اله چقد بله مگه داریم؟! از مغازه بابابزرگ نگم.... کل مغازشو نجمه سادات و سید احمدرضا خالی کردن هی بدو بدو میرفتن بر میداشتن و میومدن بابابزرگ هم مهربون ️دلش نمیومد نده بهتون از وقتی ب...
16 شهريور 1396

یه روز خیلی بد بنیتا

چه مرگتون شده.... جک و جونورا هم اینکارا رو نمی کنن چکار کردین با یه مادر با دل یه پدر یه بچه هشت ماااااااههههههه خدااااااااااااااا قسمت میدم به دل شکسته رباااااب دل مادر رو آروم کن یه روز خیلی بد بنیتا...
4 مرداد 1396

یک روز خوب-۴۷

️ ️ ️ ️ ️ ️ زیبا ترین مخلوق خدا بهترینم نازنین دخترم همه ی هستی من نور چشم مادر دار و ندارم دوست ترت دارم نجمه سادات روزت مبارک مادر.... ️...
3 مرداد 1396

یه روز خوب-۴۶

ایشون یک عدد پیشولی رفتیم پارک ساحلی ماه رمضون دخترک ماشین سواری کرد سر سره بازی کرد و داداششون آ سد احمد رضا بغل مامانجونشون خوابید.... وقتی برگشتیم اجازه نداد صورتشو بشورم نهایتا گذاشتم خوابید و بعد با یه دستمال آبگرم صورت مث برگ گلش رو تمیز کردم وقتی از خواب بیدار شد آینه قدی خودشو نگاه میکرد و میگفت پیشی نجمه سادات کو؟🤔...
24 تير 1396