یه روز خوب-35
سلام به نی نی وبلاگی های عزیزم فاطمه زهرا سادات جونم اومدنت و خوش قدم بودنت بهار رو به پاییز هدیه کرد نشاالله تو و محجوب بانو همیشه شاد و سرحال و پر انرژی باشین خب اندر احوالات این روزهای ما: 1.چهارشنبه 18/9/94رفتیم و دختر عزیزم واکسن 18ماهگی رو زد و اصلا گریه نکرد خدارو شکر جالب اینجاست معمولا بچه ها از کسی که امپولشون میزنه دیگه میترسن و خودشونو جمع می کنند نجمه سادات مامان وقتی خواستیم از اتاق بیایم بیرون به خانوم پرستار اخمو گفت بای بای یهو اخم پرستاره باز شد شکر خدا!!!یعنی وقتی اومدیم بیرون بابایی گفتش پس چی شد واکسنش رو نزدن؟منم خندان گفتم زدن .لی دخترک گریه نکرد...وقتی اومدیم خونه یخ...
نویسنده :
مامان نجمه سادات
16:44